ساختار فیلم// فیلم آموزشی

ساختار فیلم
قسمت اول: تعاریف ابتدایی
نگارش: احسان صباغی، 1384
تعریف پدیده ها مخصوصا اگر مقوله ای هنری باشند بسیار سخت است چون هنر اساسا جزء شاه واژه هایی است که به نظر می رسد تعریف ناپذیر است. اما برای انسان مشکل است که به صورت انفعالی در مقابل پدیده ها قرار گیرد. بنابراین سعی دارد آنها را تعریف و ساختار آنها را کشف کند یا خود ساختار یا تعریفی جدید بنا نهد و به گونه ای آن را کاربردی کند. بر همین اساس در این قسمت تعریفی از فیلم آمده است که مبنای این تعریف یک ساختار کلی بوده تا مخاطب قادر باشد تعاریفی که از اجزاء و عناصر این ساختار خواهد شد را طبقه بندی کند و بتواند جای آن را در تعریف مورد نظر بیابد و در نتیجه زودتر به یادگیری مورد نظر نزدیک شود.
« فیلم اساسا یک سری تصاویر متحرک همراه با صدا است (می تواند بدون صدا هم باشد) که بر اساس هدفی (اهدافی) مشخص در زمانی معین برای مخاطب نمایش داه شود.»
بر اساس این تعریف شش عامل مهم در ساخت فیلم مشخص می شود:
مخاطب
نمایش (درام)
تصاویر متحرک
اهداف
زمان
صدا
عدم توجه نسبت به هریک از این عناصر، فیلم را از مسیر اصلی خود دور خواهد کرد.
می توان این تعریف را به گونه ای گسترده تر برای فیلم آموزشی هم بیان کرد. بدین صورت که عناصر یادگیری و ساخت دانش را نیز به آن اضافه کرد.
« فیلم آموزشی اساسا یک سری تصاویر متحرک همراه با صدا است (می تواند بدون صدا هم باشد) که بر اساس هدفی (اهدافی) مشخص در زمانی معین برای مخاطب نمایش داه شود که در یک فرآیند تعاملی منجر به یادگیری یا ساخت دانش در مخاطب خواهد شد »
فرآیند تعاملی در این تعریف اشاره به این دارد که این یادگیری احتمالا یک طرفه و به صورت انتقال دانش نیست هرچند فیلم به نوعی اینتراکتیو و تعاملی نیست ولی نوع ساخت و شکل استفاده از آن در آموزش می تواند سبب شود فیلم به سمت یک رسانه تعاملی حرکت کند. در یک سیستم تعاملی، عمل متقابل اتفاق می افتد. بر خلاف علم کلاسیک که رابطه بین دو جز و یا دو عنصر، جبرا یک عامل ساده علت و معلولی عنصر A برعنصر B است، رفتار تعاملی بیانگر عمل دو جانبه از A بر B و B بر A است.
رابطه B < ----- > A به جای رابطه B <------ A
و در صورت وجود عناصر متعدد این روابط تعاملی بین بقیه عناصر هم بوجود می آید. همچنین درجه پیچیدگی یک سیستم به تعداد عناصر یک سیستم و تعداد نوع روابطی که این عناصر را به هم مرتبط می کند و تاثیر متقابل و رفتارعناصر سیستم های دیگری که این سیستم را احاطه کرده اند بستگی دارد. وقتی یک سیستم به سمت یک سیستم پیچیده میل می کند دچار روابط غیر متمرکز و از پایین به بالا و رفت و برگشتی و یا روابط تو در تو، روابط غیرخطی و عدم قطعیت (ورود به شرایط پست مدرن) می شود.
دو عنصر دیگر اضافه شده به این تعریف یعنی یادگیری و ساخت دانش که از مفاهیم پایه ای روانشناسی تربیتی است در منابع مربوط به آن همچون روانشناسی رفتارگرایی، شناخت گرایی، انسان گرایی و دیدگاه های روانشناسی ساختن گرایی یا سازندگی توضیح داده شده و در اینجا با فرض اطلاع خواننده از این مباحث صرف نظر شده است. مخاطب در صورت نیاز می تواند به کتاب های مرتبط مراجعه کند ولی درعین حال به نظر می رسد قبل از بازنمایی عناصر موجود در تعریف فیلم، بیان مطالبی در باره سیر تحول نگرش به فیلم های آموزشی در ارتباط با تکنولوژی آموزشی مثمر ثمر باشد.
پس از سالهای 1900، کارخانه های تولید پروژکتور نمایش فیلم دست به تولید انبوه پروژکتورهای و نمایش فیلم زدند که به تدریج قابلیت ارائه تصاویر همراه با صدا را نیز به دست آوردند. این وسایل و ابزار(دیدگاه ابزاری) به تدریج به مدارس رسوخ پیدا کردند و بازار خوبی برای تولید کنندگان آنان به دنبال آوردند. اما تحقیقات بعدی نشان داد تفاوت قابل توجهی بین آموزش سنتی و آموزشی که توسط اینگونه رسانه ها انجام می شد وجود ندارد. در حقیقت در این دوره فیلم ها جهت دستگاه هایی که در مدارس بودند تولید می شدند بدون توجه به اینکه به ویژگیهای یادگیری مخاطب و روانشناسی مخاطب و مراحل رشد فراگیران* توجه شود. ( این مسئله به گونه ای دیگر در تولیدات فیلم های آموزشی ایرانی مشاهده می شد یعنی فیلم به جای مخاطب محور بودن، کارشناس محور و مدیر محور بودند یعنی فیلم ها برای خوشایند مدیران و یا کارشناسان تولید می شد)
بعد از جنگ جهانی فعایت های زیادی به منظور کارایی روش های تعلیم و تربیت انجام شد تا دانش آموزان بتوانند بدون احتیاج به افزایش معلمان تحت آموزش قرار گیرند یکی از این دست آوردها پیشرفت های ابزارهای آموزش جمعی و استفاده از فیلم، رادیو، تلویزیون همگانی، تلویزیون مدار بسته و تلویزیون کابلی بود. به نظر می رسد نهضت آموزش جمعی در ابتدای فعالیتش موفق نبود. زیرا تدریس بوسیله تلویزیون برای دسترسی به اغلب اهداف شناختی، نگرشی و حرکتی مناسب نبودند و دانش آموزان را منفعل و غیرفعال بار می آوردند و به دلیل محدویت های ذاتی و تا حدی هزینه سرسام آور نگهداری و استفاده از این وسایل، اغلب شبکه های کابلی تلویزیون آموزشی که به صورت گسترده ای بوجود آمدند تعطیل شدند و یا به طور موثر از فعالیتشان کاسته شد اما پخش برنامه های آموزشی مدار باز ادامه پیدا کرد. همچنین سیر تحول تکنولوژی آموزشی به سوی رفتار گرایی** باعث شد در دهه پنجاه میلادی تکنیک های یادگیری به سوی یادگیری انفرادی و بسته های آموزشی و استفاده از وسایل آموزش برنامه ای سوق پیدا کند***. اما این تکنیک ها دارای محدودیت هایی بودند که مهمترین آنها محدویت ناشی از خود شخصی بود که این محدودیت سبب می شد دانش آموزان نتوانند با همدیگر ارتباط تعاملی برقرار کنند و قادر به توسعه مهارت های گروهی از قبیل مهارت های بین شخصی نشوند در نتیجه روانشناسان انسانگرا با طرح یادگیری گروهی و تعامل افراد با یکدیگر در گروه های کوچک با استفاده از تکنیک هایی پویایی گروهی در جریان تدریس راه را برای آموزش گروهی باز کنند.
تمام این موارد باعث شد از اهمیت فیلم های آموزشی کاسته شود و به نقش رسانه هایی که با مخاطب تعامل بیشتری دارند مانند نرم افزارهای چند رسانه ای الکترونیکی توجه بیشتری شود.
تا سالها نیز تئوری سیستمی به عنوان پایه و اساس تکنولوژی آموزشی نگریسته می شد و اکنون نیز بسیاری به آن اعتقاد دارند و بر همین مبنا تکنولوژیست های آموزشی را مهندسین طراحی آموزشی می نامیدند. این دیدگاه ها که حاصل نگاه به رویکرد مدرنیته در امر یادگیری بود با چالش جدی پست مدرنها روبرو شد.
دیدگاه مدرنیته که تحت تاثیر آموزهای پوزیتیویسم و عصر روشنگری قرار دارد پیشرفت دانش را در گستره مشاهده علمی می داند و حقیقت را بر اساس انطباق دانش با قوانین طبیعی تفسیر می کند. دیدگاه های منشعب از این رویکرد اعتقاد دارند دانش خارج از ذهن یادگیرنده می باشد و وظیفه تعلیم و تربیت انتقال این اطلاعات به یادگیرنده است در نتیجه رسانه ها و فیلم ها می توانند جهت انتقال اطلاعات به یادگیرندگان استفاده شوند ولی پست مدرنها در مقابل این دیدگاه قرار می گیرند و معتقدند ادراک یک فرآیند است و بر محور معنی می چرخد و فرد موقعی چیزی را درک می کند که با هدف های او هماهنگ باشند. در نتیجه این دیدگاه بر فعالیت یاد گیرنده در ساخت دانش تاکید دارد و معتقد به برداشت مخاطب از رسانه و به تبع آن فیلم آموزشی و ساخت مفهوم در ذهن مخاطب می باشد و بیشتر به فعالیت گروهی (مثل سازنده گرایی اجتماعی ویگوتسکی) و فردی (مثل سازنده گرایی فردی پیاژه) که منجر به ساخت دانش و ساخت معنای ذهنی توسط خود فرد می شود، تاکید دارند.
علاوه بر این از منظر پست مدرن، ورود اینترنت به دنیای کلاس، بر روابط درون و برون کلاس و جریان و ساخت رابطه ها تلاثیر می گذارد. از زمانی که اینترنت و سایر فناوری های آموزشی وارد مدرسه و اجتماع یادگیری شده اند مرزهای ساختاری و محتوایی برنامه های درسی و آموزشی را گرگون کرده اند. اینترنت مسیر بزرگراههای اطلاعاتی را از انحصار دانشگاهها، سازمانها و مراکز کاملا تخصصی علمی و پژوهشی خارج کرده و به سوی مراکز علمی کوچکتر نظیر کافی نت ها، خانه ها و یا هر مکان دیگری کشیده است و به نوعی هر فرد می تواند بدون مکان و زمان از پیش تعیین شده ای به آموزش و یا تولید دانش اقدام کند. فناوری اینترنت باعث برقراری هزاران تماس مستقیم از راه دور شده است و نقش معلمان و دانش آموزان پی در پی عوض می شود و با توجه به نیاز کاربران بسیاری از هدف ها در لحظه تعیین می شود و مباحثی چون پیام ها و رسانه های مناسب انتقال دهنده و استفاده از نرم افزارهای از پیش طراحی شده و زمان بندی شده و دقیق و مواردی چون اینها در برزخ پست مدرنیسم شتابان به سوی چاره اندیشی های نو در حال حرکت است. در این میان نقش مستقل تلویزیون آموزشی و فیلم های آموزشی کمتر و آنها در دل برنامه های اینترنتی و نرم افزارهای چند رسانه ای تعاملی قرار گرفته اند. و فیلم ها در شکل های جدیدتری مثل استفاده از فیلم در روش فلیپد لرنینگ (آموزش معکوس) و موبایل لرنینگ (آموزش سیار) و کتابهای الکترونیکی قابل دسترس در همه جا و کانال ها و گروه های الکترونیکی و ... ارائه می شوند.
*****************************************
منبع: جزوه درسی «تولید فیلم و برنامه های تلویزیونی» رشته تکنولوژی آموزشی، دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز، تالیف: احسان صباغی، 1384
****************************************
*دیدگاه رشدگرا، رویکردی در روانشناسی است که اعتقاد دارد انسان مراحل مشخصی از رشد شناختی، شخصیتی و اخلاقی را طی می کند. رشد گرایان معتقد هستند در طی مراحل رشد این سه بعد با یکدیگر ارتباط متقابل دارند و نباید توجه به یک بعد باعث حذف ابعاد دیگر شود. این دیدگاه با نظرات اندیشمندانی چون ژان پیاژه، لورنس کهلبرگ و اریک اریکسون پشتیبانی می شود. یکی از موارد مهمی که توسط پیاژه در ارتباط با رشد مطرح می شود مراحل تفکر عینی و تفکر انتزاعی است ( و اهمیت به اینکه یادگیرنده در کدام مرحله از مراحل رشد و تفکر میباشد) که در بیشتر فیلم های آموزشی به دلیل عدم اطلاع فیلمسازانی که فیلم های آموزشی تولید می کنند از مباحث روانشناسی رعایت نمی شود. این گروه از فیلم سازان معمولا اعتقاد دارند باید فراگیران را آموزش داد تا مفاهیم مورد نظر آنان را از نظر محتوا و بصری بفهمند و مشکل از طرف فراگیران است اما به نظر می رسد یک کلاس آموزشی برای دست اندرکاران ساخت اینگونه از فیلم ها در ارتباط با مباحث روانشناسی یادگیری کارگشا تر باشد و آنها نیاز بیشتری به آموزش دارند.
**پس از اینکه پژوهشگران تعلیم و تربیت متوجه شدند هدف از تعلیم و تربیت ایجاد یادگیری در دانش آموزان است و انتقال دانش و یا پیام مسئله اصلی تعلیم و تربیت نیست، مخاطب در مرکز تعلیم و تربیت قرار گرفت و دید ابزاری کارکرد خود را به نسبت زیادی از دست داد. در نتیجه مباحث مربوط به روانشناسی یادگیری که نشان می داد یادگیری در مخاطب چگونه اتفاق می افتد در تمامی زمینه های مربوط به تعلیم و تربیت گسترش یافت.
***همچنین رفتارگرایی موجب پیدایش رویکردی به نام «آموزش و پرورش قابلیت مدار» در تعلیم و تربیت شد که در آن نتایج مطلوب یادگیری که مقاصد خاص آموزشی بودند پیشاپیش به عنوان هدف های رفتاری مشخص می شدند. همچنین معیارها و ملاک هایی به عنوان سطح استاندارد موفقیت تعریف می شدند که توسط آنها ارزشیابی انجام می شد.
=============================================
متن های مرتبط:
_ بحثی در باره فیلم های آموزشی از منظر تکنولوژی آموزشی (سینما نان دارد، یادگیری نان ندارد)
_ تاثیر فیلم آموزشی مفاهیم علوم ابتدایی سال پنجم بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان






















اهل كاشانم