عنوان عکس : ویترین // مشهد 1373
دست هامان نرسیده است به هم ... از دل و دیده گرامی تر هم آیا هست؟
- دست ، آری ز دل و دیده گرامی تر : دست!

Your hands delivered me the green stalk of a message
( sohrab sepehri )
دستهايت ، ساقه سبز پيامی را میداد به من
( سهراب سپهری )
♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣
دست هامان نرسیده است به هم...
از دل و دیده گرامی تر هم آیا هست؟
- دست ، آری ز دل و دیده گرامی تر: دست!
زین همه گوهر پیدا و پنهان در تن و جان ، بی گمان دست گرانقدر تر است.
هرچه حاصل کنی از دنیا دستاورد است!
هرچه اسباب جهان باشد در روی زمین، دست دارد همه را زیر نگین، سلطنت را که شنیده است چنین؟!
شرف دست همین بس که نوشتن با اوست، خوش ترین مایه ی دلبستگی من با اوست.
وه چه نیروی شگفت انگیزی ست ، دستهایی که به هم پیوسته است!
به یقین هر که به هر جای درآید از پای ، دستهایش بسته است!
دست در دست کسی داری اگر ، دانی ، دست، چه سخن ها که بیان می کند از دوست به دوست،
لحظه ای چند که از دست طبیب ، گرمی مهر به پیشانی بیمار رسد، نوشداروی شفابخش تر از داروی
اوست.
دست گنجینه ی مهرو هنر است : خواه بر پرده ی ساز، خواه در گردن دوست، خواه در یاری نابینایی،
خواه در ساختن فردایی...
آنچه آتش به دلم می زند هر دم، سرنوشت بشر است.
داده با تلخی غم های دگر، دست به هم!
بار این درد و دریغ است که ما،
تیرهامان به هدف نیک رسیده است ولی ، دست هامان نرسیده است به هم...!
از "فریدون مشیری" از طرف صدف
♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣
در هر خط دستانت
جای پای روزگار مانده است
دستهایت که هستی تو در آن موج میزند
دستهایت که کتابچه خاطرات توست
دستهایت که نگین عقیقش
پیوند به اصالت است
دستهایت
دستهای مهربان تو
که جون آینه زندگی است
دستهایت را
بیشتر از همیشه دوست میدارم
و جقدر دلم میخواست
که دستهایت
در دستهای کوچک من گرم میشدند
از پریسا ـ ب ( شاعره ) در باره عکس
♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣
میکنم بر دست این انگشتران
تا فروشم چند تایی بهر نان
کاش دستانم جوانتر میشدند
تا خریداران فراوان میشدند
بی کسم بی خانه و کاشانه ام
بی نصیب آواره و آزرده ام
آی ای آزادگان پر توان
بر من مسکین نبودید مهربان
میکشم هر لحطه یک آهی بلند
دارد این دل داستانهایی ز بند
من کشیدم دردها از دوستان
من که خود بودم زمانی دل ستان
دردها را من چه آسان یافتم
ناخرد بودم که دل میباختم
من پشیمانم پشیمانی چه سود
روزهایم رفت و شد عمرم چو دود
نوشته برای فروشنده انگشتر
از خانم پریسا -ب
-------------------------------------------------------------------------------
تصویر از دست فروشی است که در کنار خیابان جهت ارائه کالایش ( انگشترها ) از انگشتان دستش به عنوان ویترین و گالری استفاده کرده است .
اهل كاشانم