بدون عنوان



عنوان عكس: در امتداد پائيز
كاشان، ابيانه، 94/6/27

عنوان عکس: نقش عشق
لوکیشن: چهلستون اصفهان

كاشان، ۱۳۷۰، آنالوگ
-------------------------------------------------------------------------------
عکسهای مرتبط :
کوچه ۱ ( از مجموعه کوچه های قدیمی کاشان )
کوچه ۲ ( بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گدشتم )
کوچه ۳ ( در کوچه ما آوازی نیست شب گلدان پنجره ما را ربوده است )
کوچه ۴ ( مدرنیته و پست مدرنیته )
کوچه ۵ ( در این خلوت که حیرت نقش دیوار است )
كوچه ۷ ( باز از آن كوچه گذشتم )








تشکر از خانم پریسا بصیری که برای این عکس شعری زیبا سروده اند.
جای پای من آنجاست
جای پای تو آنجاست.
دیگر نسیم نیست
پرنده نیست
بهار نیست
رفتیم .......
سیراب شد تنهایی
با زخم های شب.

هیچ زمستانی ماندنی نیست
حتی اگر تمام شبهایش یلدا باشد.
بهارتان مبارک
از مجموعه عكس سايه ها شماره يك


تصويري از فيلم « تکنسین هواپیما »

تصویری از فیلم « تکنسن هواپیما »

تكنسين هواپيما ( ۱۳۷۳)
فيلمي مستند در باره شغل تكنسين هواپيما و چگونگي تحصيل دراين رشته
كارشناس و بازيگر: محمد رضا نوري
دستيار كاگردان: مليحه ميرزابزرگ
مجري طرح: مهندس ابراهيم آزاد
تصويربردار، تدوينگر و كارگردان: احسان صباغي
=========================================
مطالب مرتبط:
- نقش جان
شيدا ۳

از مجموعه عكس هاي شيدا
=============================================
عكس هاي مرتبط:
شيدا ( ۲ )

و فكر كن كه چه تنهاست
اگر ماهي كوچك، دچار آبي درياي بيكران باشد
(سهراب سپهري)
===========================================
عكس مرتبط:
- شيدا ۱ ( يا عاشق شيدا شو يا از بر ما واشو )
شیدا

يا عاشق شيدا شو يا از بر ما واشو
( ديوان شمس )
زین واقعه مدهوشم باهوشم و بیهوشم
هم ناطق و خاموشم هم لوح خموشانم
فریاد که آن مریم رنگی دگر است این دم
فریاد کز این حالت فریاد نمیدانم
زان رنگ چه بیرنگم زان طره چو آونگم
زان شمع چو پروانه یا رب چه پریشانم
گفتم که مها جانی امروز دگر سانی
گفتا که بر او منگر از دیده انسانم
ای خواجه اگر مردی تشویش چه آوردی
کز آتش حرص تو پردود شود جانم
یا عاشق شیدا شو یا از بر ما واشو
در پرده میا با خود تا پرده نگردانم


نقش وهمی ز بندی رسته

رخنهای نيست در اين تاريكی
در و ديوار به هم پيوسته
سايهای لغزد اگر روی زمين
نقش وهمی است ز بندی رسته
سهراب سپهری ( قیر شب ، مجموعه مرگ رنگ )
============================================
تصاویر مرتبط:
- امتداد
اندیشه در فرقون یا چگونه یاد گرفتیم دست از فکر کردن برداریم و اندبشه را زیر پا قرار دهیم و مخ را در فرقون زنگ زده

کتیبه

كسي راز مرا داند كه از اين روي به آنرويم بگرداند
♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣
جمله زيرعکس برگرفته از سروده اي از مهدي اخوان ثالث به نام کتیبه است. شعر كتيبه در باره گروهي از آدميان است كه به يكديگر زنجير شده اند و در پاي تخته سنگي كه به كوه مي ماند زندگي مي كنند. ندايي آنها را به خواندن متني كه بر تخته سنگ نقش بسته است فرا مي خواند آنها زنجير كشان و سينه خيز به سوي تخته سنگ مي روند و يكي از آنها كه زنجيرش رهاتر از ديگران است از تخنه سنگ بالا مي رود و متن زير را كه روي آن نوشته شده است مي خواند:
" كسي راز مرا داند كه از اين روي به آنرويم بگرداند "
مردم در حالي كه خوشحال هستند تلاش مي كنند و تخته سنگ را به آن روي مي گردانند و يكي را مي فرستند تا متن را بخواند اما او مبهوت و متحير بر جاي مي ماند و پس از لختي از تخته سنگ فرود مي آيد. و مي گويد پشت تخته سنگ هم مثل روي آن نوشته بود:
" همان كسي راز مرا داند كه از اين رو به آن رويم بگرداند "
=====================================
عکسهای مرتبط:
ساده
چون حجم گاو كنار جاده


لوكيشن: محله سلطان مير احمد کاشان، پشت بام حمام تاریخی سلطان میر احمد ، فروردين 1389
===================================
عکسهای مرتبط:

-------------------------------------------------------------------------------
عکسهای مرتبط :
کوچه ۱ ( از مجموعه کوچه های قدیمی کاشان )
کوچه ۲ ( بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گدشتم )
کوچه ۳ ( در کوچه ما آوازی نیست شب گلدان پنجره ما را ربوده است )
کوچه ۴ ( مدرنیته و پست مدرنیته )

يك شب ز حلقه كه به در كوبم
در كنج سينه قلب تو مي لرزد
چون در گشوده شد تن من بي تاب
در بازوان گرم تو مي لغزد
.....
از زهره آن الهه افسونگر
رسم و طريق عشق مي آموزم
يكشب چو نوري از دل تاريكي
در كلبه ات شراره ميافروزم
فروغ فرخزاد
~^~^

~~^~


صدای باد می آید، عبور باید کرد

صداي باد مي آيد، عبور بايد كرد.
و من مسافرم ، اي بادهاي همواره!
مرا به وسعت تشكيل برگ ها ببريد.
مرا به كودكي شور آب ها برسانيد.
و كفش هاي مرا تا تكامل تن انگور
پر از تحرك زيبايي خضوع كنيد.
دقيقه هاي مرا تا كبوتران مكرر
در آسمان سپيد غريزه اوج دهيد.
و اتفاق وجود مرا كنار درخت
بدل كنيد به يك ارتباط گمشده پاك.
و در تنفس تنهايي
دريچه هاي شعور مرا بهم بزنيد.
روان كنيدم دنبال بادبادك آن روز
مرا به خلوت ابعاد زندگي ببريد.
سهراب سپهري ( مسافر )
I can hear the sound of the wind, one must pass and I am a pilgrim O everlasting winds!
Carry me to the expanse of formation of leaves
Carry me to the briny childhood of streams
And until the grape ripens
Fill my shoes with the beautiful motion of prostration
Life my minutes to the peak of the repeated pigeons
In the white sky of instinct
And convert my chance existence
Into a pure lost communication near the tree
And in the breath of solitude
Shake up the openings of my comprehension
Send me toward the kite of that day
Carry me to the solitude of the dimensions of life
(Sohrab Sepehri (traveller - Pilgrim
=====================================
این عکس در سه ویرایش در ادامه مطلب ارائه شده است

پشت بام حمام تاریخی سلطان میر احمد کاشان که یکی از زیباترین حمام های ایران از نظر معماری است .
لوكيشن: كاشان ، محله سلطان مير احمد، فروردين 1389
آنکه رفت و آنکه آمد

میان آمدن و رفتنم لحظه ای بیش نبود
============================================
مجموعه عکسهای رفت آمد . شامل هفت قطعه عکس .
لوکیشن : محوطه خدمه مجموعه تاریخی خانه طباطبایی ها
يكي از ديدني ترين آثار شهر كاشان خانه طباطبائي ها است كه معمار ، طراح و سازنده آن استاد علي مريم بوده است كه خانه بروجردي ها نيز از آثار برجسته او است . نقاشي ها ي خانه و طرح گچبري هاي آن با نظارت مرحوم ميرزا ابولحسن غفاري كاشاني انجام گرفته است. معماري خانه به شيوه متقارن و درون گرا است. با توجه به وضعيت جغرافيايي و آب و هواي منطقه خانه ها را گود مي ساختند تا سازه عايق حرارت و صدا بوده و دسترسي به آب قنات هم راحت تر و درمقابل زلزله مقاوم باشد.
بقیه عکس ها در ادامه مطلب

سال نو مبارک
مانده تا برف زمين آب شود.
مانده تا بسته شود اين همه نيلوفر وارونه چتر.
ناتمام است درخت.
زير برف است تمناي شنا كردن كاغذ در باد
و فروغ تر چشم حشرات
و طلوع سر غوك از افق درك حيات.
مانده تا سيني ما پر شود از صحبت سنبوسه و عيد.
در هوايي كه نه افزايش يك ساقه طنيني دارد
و نه آواز پري مي رسد از روزن منظومه برف
تشنه زمزمه ام.
مانده تا مرغ سرچينه هذياني اسفند صدا بردارد.
پس چه بايد بكنم
من كه در لخت ترين موسم بي چهچه سال
تشنه زمزمه ام؟
بهتر آن است كه برخيزيم
رنگ را بردارم
روي تنهايي خود نقشه مرغي بكشم.
سهراب سپهري ( مجموعه حجم سبز - پرهاي زمزمه )

طرح كاد

ظاهرا يكي از اهداف طرح كاد، كار همراه با دانش و نزديك كردن اين دو به يكديگر بوده است به اين معني كه دانش بدون عمل و عمل بدون دانش به مقصد نمي رسد.
انعکاس ( حفره ۲)
_sabbaghi_ehsan_-_(enekas_-_az_majmoe_aks_hofre_).jpg)
Location: Kashan ، Fin Garden ( Bagh-e Fin) 2010/02/13
♣ ♣ ♣♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣♣ ♣ ♣ ♣
انعکاسی در ورای یک عکس
من در این گوشه زندان تو را مینگرم
من در این گوشه زندان به تو میاندیشم
به تو با او که درآنسوی افق
در کنار خورشید
در کنار آسمان
در کنار آب ابی و زلال
آزادید.
من تو را می بینم
انعکاسی از تو
در درون آبهای آبی
با خورشید
آسمان را
نقش زیبایی داده است .
من تو رامینگرم
و به خود میگویم
شاهکاری است
که من مینگرم .
از خانم پریسا بصیری در باره عکس
♣ ♣ ♣♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣♣ ♣ ♣ ♣
حفره ای
کاش آنجا بودم
در کنار آب ،
افتاب و نسیم .
کاش آنجا بودم
که به لبهایم
لبخند نشست
کاش آنجا بودم
و به سبز
می اندیشدیم
که به رنگی زیباست
که درونش اما
من نمیدانم چیست
حفره ای شاید
که مرا
یا که تو را
غرق کند
کاش آنجا بودم
که هزاران قافیه را
در جهت های دلم
می پیچاندم
آرام ، آرام .
با که با شعرهایی
شسته از پاکی دل
می سرودم
آنچه می پنداشتم
و چنان موج سراسر فریاد
می ساییدم
پیروان باد را در هرگام .
کاش آنجا بودم
که تو ای مرد هنرمند
هزاران عکست
یاد میاورد م (ام)
آنجا را
در هرشام .
از خانم پریسا بصیری در باره عکس

کاشان ، خانه عباسیان ۳۱/۰۲/۱۳۸۸
Location: Kashan ، Abbasian House 2009/05/21
♣ ♣ ♣♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣♣ ♣ ♣ ♣
پشت این درهای بسته
رنگ کهنگی نشسته
توی این سیاهی انگار
یک دل سپید نشسته
ذره ذره نور میباره
گرچه آسمون نداره
کسی هست آیا بدونه
کی بوده معمار خونه
چرا تعمیرش نکردن
روی چهرشو نشستن
عشق کهنه عشق خونه
قدرشو غریب میدونه
از خونه های قدیمه
رنگ عشق و رنگ نوره
ظاهرش گرجه نموره
خونه اما پره نوره
**
بزنیم آستینو بالا
بکنیم خونه رو سالار
رفته ها رو تو صدا کن
با امید ، خونه رو پرکن
همه باید اونجا باشیم
تا باهم یکروز یکی شیم
قدرخونه رو بدونیم
با هم مهربون بمونیم .......
از خانم پریسا بصیری در باره عکس
حفره (سیاه چاله )


این عکس در سه مد رنگی در ادامه مطلب ارائه شده است.
-------------------------------------------------------------------------------
عکسهای مرتبط :
کوچه ۱ ( از مجموعه کوچه های قدیمی کاشان )
کوچه ۲ ( بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گدشتم )
کوچه ۳ ( در کوچه ما آوازی نیست شب گلدان پنجره ما را ربوده است )

جهانگیر الماسی در نقش شیطان ( پشت صحنه هبوط )
اکنون هبوط رنگ

داریوش ارجمند در نقش آدم ( پشت صحنه هبوط )
ناگهان نوري در مردهام فرود آمد
و من در اضطرابي زنده شدم
سهراب سپهری ( مجموعه زندگی خوابها)
Suddenly a light fell on my dead body
And I resurrected with anxiety
Sohrab Sepehri (the life of dreams )

میان حجم سنگ ها

تقدیم به دوست و استاد عزیزم دکتر داود محمدی
♫♫♫♫♫♫♫♫♫♫♫♫♫♫♫♫
میان حجم سنگ ها
آن روز که تاش قلم تیره بود
سبز ایستادی
به کدامین باور اما
خیره به بی ابری آسمانی؟
(شعری از نازلی حقانی پرست در توصیف عکس )
--------------------------------------------------------------
تصویر مرتبط :
قاب

----------------------------------------------------------------------------------------------------
تصاویر مرتبط :
دو عکس از منطقه کندوان ، عکس های 4 و 5
عکسی از منطقه کندوان ۷ ( غار )
----------------------------------------------------------------------------------------------------
روستای کندوان
كندوان يكي از سه روستای صخرهای جهان است . دو روستای دیگر در آمریکا و ترکیه واقع شده اند و این در حالی است كه ديگر کسی در داكوتا آمريكا و كاپادوكيه تركيه زندگی نمی كند . معماری روستای كندوان و جاری بودن زندگي مردم در قالب بافت قديمی آن يك استثنا در دنيا به حساب میآيد . كندوان که در استان آذربایجان شرقی واقع شده ، روستايی است بنا شده در دل صخرهها و سازه اين دهكده را سنگها تشكيل میدهند . خانهها هرمی شكل هستند و برای دامها نيز حفرههايي در دل سنگها بنا شده است .
پرفسور «ديويد رول» باستانشناس مشهور انگليسی در سفر به ايران و كشف نخستين مسير پستی دنيا ، قدمت كندوان در اين مسير را يكی از استنادات خود براي نظريه فرود آدم ‘‘يكجانشينی بشر غار نشين و زندگي اجتماعی انسانها‘‘ قرار داده است .
در این خلوت که حیرت نقش دیوار است

شب از وحشت گرانبار است
جهان آلوده خواب است و من در وهم خود بيدار
چه ديگر طرح مي ريزد فريب زيست
در اين خلوت كه حيرت نقش ديوار است؟
سهراب سپهری ( مجموعه مرگ رنگ - وهم )
-------------------------------------------------------------------------------------
عکسهای مرتبط :
کوچه ( بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گدشتم )
کوچه ۳ ( در کوچه ما آوازی نیست شب گلدان پنجره ما را ربوده است )
هجوم

هيچ چيز مرا از هجوم خالي اطراف
نمي رهاند .
سهراب سپهری ( از مجموعه مسافر )
Nothing frees me from the silent onrush of the surroundings
Sohrab Sepehri ( traveller )
------------------------------------------------------------------------------------
عکسهای مرتبط :
صب

صبح ها مادر من براي گل زرد
يك سبد آب مي برد ،
من براي دهان تماشا
ميوه كال الهام ميبردم .
سهراب سپهری ( از مجموعه ما هیچ ما نگاه )
♣ ♣ ♣♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣♣ ♣ ♣ ♣
همیشه زنده ام به عشق
نگاه کن چگونه آب میشود
درون پیکرزمان
تمام عمر هستیم.
همیشه نیستم
ولی به روزهستیم
نگاه کن !
که شبنمی،
به گونه های زرد من ،
چگونه شوق میدهد
به عاشقان شهرمن .
و بلبلان چگونه مست میشوند..
زعطر بیدریغ من ،
زعشق زنده بودنم ،
کنار من
کنار ساقه های من .
همیشه زنده ام به عشق
ز عنچه تا شکفتنم.
همیشه زنده ام به عشق
ز عنچه تا شکفتنم .
از پریسا بصیری در باره عکس

آسمان، آبی تر ،
آب آبی تر .
من در ايوانم ، رعنا سر حوض .
سهراب سپهری ( مجموعه حجم سبز )
The sky bluer
The water bluer
I am in the veranda, Ra’na is near the bond
Sohrab Sepehri ( green space )
-----------------------------------------------------------------------------------------
عکس مرتبط :

صبح خواهد شد
و به اين كاسه آب
آسمان هجرت خواهد كرد
سهراب سپهری از مجموعه حجم سبز
Morning shall break
The sky will migrate
With this cup of water
Sohrab Sepehri ( green space )
♣ ♣ ♣♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣♣ ♣ ♣ ♣
زیر خط های غرور
همه هستی من
شده در رابطه با انسانها
یک درخواست
همه رهگذران میدانند
میشناسند مرا
مثل یک فاصله ای میماننم
بین انسان بودن
تا هیچ شدن
وکسی نیست که من ؟
بتوانم آیا
که به او رحم کنم ؟
یا به او اخم کنم
ندهم آنچه که او خواسته بود ...
من چنان رهگذران
یک نفس من بشوم .
زیر خط فقرم
زیر خط های غرور.
من سرم کج باید
وکسی نیست بداند آیا ؟
این چنین غربت درد آور را ؟
و کسی نیست بخواهد که بداند من را
من کیم
درخاک وطن
من چرا هیچ شدم ؟
زیر هربار نگاه میشود آب دلم
مردمان هیچ بپندارندم
اما من
منم آن کس که گرفتارشده
از غم بی کسی آوراه شده
مهربانی ها نیست
روح سرگردانم
ز ترحم بیزار .
همچو من
خسته و دیوانه شده .
هستیم هیچ شده .....
مثل معتادانم
میکنم گریه گهی
تا به پولی برسم
وکسی نیست بگوید چه کنم
عقل من کوتاه است
آی ای مردم خوب
من در اینجا تنهام
و نیازم شاید
صدقه خوردن نیست
و نیازم
شاید دستی باشد که مرا ناجی راهی بشود ..........
از خانم پریسا بصیری در باره عکس
-------------------------------------------------------------------------------
عکسهای مرتبط :

مدرنیته و پست مدرنیته

-----------------------------------------------------------------------------------------
عکسهای مرتبط :
کوچه ( بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گدشتم )
کوچه ۳ ( در کوچه ما آوازی نیست شب گلدان پنجره ما را ربوده است )

بانگی از دور مرا میخواند
ليك پاهايم در قير شب است
رخنهای نيست در اين تاريكی
در و ديوار به هم پيوسته
سايهای لغزد اگر روی زمين
نقش وهمی است ز بندی رسته
سهراب سپهری از مجموعه مرگ رنگ
♣ ♣ ♣♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣♣ ♣ ♣ ♣
شوریده حال
از روزگار آزرده ام
دلمرده ام دلمرده ام
پیری زغم خشکیده ام
افتاده ام افتاده ام
در عین بیدادم ببین
ویرانینم ویرانیم
این شانه های خم شده
دستان صد ریشه شده
بیگانه با خویشم ببین
تنهای تنها یم ببین
در این تن بیمار من
باشد همه اسرار من
عمری گذشت بر جان من
یاری نشد عمخوار من
آنقدر غم ها دیده ام
تصویر جاودانیم
از خانم پریسا بصیری در باره عکس

دو برداشت از یک عکس
دوست دارم خانه سنگی خود
دوست دارم ننوی کوچک خود
که در آن گاه کسی
میگذارد کودک خود
مشناسم باد را
میزند ضربه به در
میکند ما را خبر
من در این دهکده من میمانم
من به من بودن خود خوشحالم
من به این سرد هوا میسازم .
روزگاری برسد ما بشوم
و به یک شوهر خوب مینازم
سنگها کوها همه از خاک منند
خانه و زندگی روزو شبند
همه جا سنگ ولی دلهامان
همه ابریشم و از جنس گلند
خانه هامان زصفاسرشار است
قلبهامان همه ازاعشق خداآرام است
من ازاین دهکده جایی نروم
"خانه آنجاست که دل در آنجاست "
بنویس شاعره کوچک شهر
بنویس هرچه دلت میخواهد
من به این دهکده ام معتادم
بنویس آنچه ندارم ها را
من فقط هرچه که دارم دیدم .
از خانم پریسا - ب برای عکس کندوان
برداشت دو
خسته از این همه تکرار در این کوهستان
من دلم میخواهد
بروم شهر به شهر
میتوانم بروم دورشوم
میتوانم بروم دورترین سمت خیال
تا گلستان بروم
میتوانم بروم شهر به شهر
وبسازم خود را
از همه خاطره ها ی فردا
اما
در دورترین شهر اگر غمگینم
چه کسی خواهد بود
که در آغوشش من
یک نفس گریه کنم
چه کسی راز دلم گوش کند
چه کسی دست خود آغوش کند
و کسی آیا بغچه رختهای مرا
تحقیر کند ؟
و کسی آیا باور خواهد کرد
که منم دختر خودساخته ای
با همه خاطره هایم درکوه
پشت آن صخره سخت .
آمدم خانه بسازم در شهر
و کسی آیا باور خواهد کرد
چشمهایم را
که پر از پاکی و خوش باوری است
چه کسی آیا دام خواهد انداخت
چه کسی در این راه پیروز تر خواهد بود
من یا گرگی که مرا خواهد برد
که مرا لقمه خامی بکند
دریک شب سرد
پر پروازم نیست
چشم امیدم نیست
به همین کلبه سنگی وصلم
تا ابد میمانم
و در این رویا یم
که اگر خواست خدا
بروم درجایی
که در آن کشت کنم
که درآن مزرعه ای خواهم داشت
پسرانم در شهر به کلاسی بروند
به سوادی برسند
تا که پرواز کنند
شهر به شهر
از خانم پریسا - ب برای عکس کندوان
--------------------------------------------------------------------
عکسهای متعددی از منطقه کندوان را در وبلاگ گداشته بودم که بیشتر در نماهای درشت و از فضاهای نزدیک ثبت شده بود. این اولین تصویر لانگ شات از منطقه کندوان است که در وبلاگ قرار می دهم و تا حدودی فرم کلی این منطقه و سازه های سنگی آن را نشان می دهد .
تصاویر مرتبط :
جاده صدا می زند از دور قدم های ترا
تقدیم به صدف که شرایط ثبت این عکس را فراهم کرد

گوش كن ، جاده صدا می زند از دور قدم های ترا .
چشم تو زينت تاريكی نيست .
پلك ها را بتكان ، كفش به پا كن ، و بيا .
و بيا تا جايی ، كه پر ماه به انگشت تو هشدار دهد .
( سهراب سپهری )
♣ ♣ ♣♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣♣ ♣ ♣ ♣
میرود تنهایی
با همه قدرت خود
بی نیاز از من و تو
میرود تا برسد بر مقصد .
نگران میمانم
وای اگر او نرسد
دل او میشکند ...
دل من میمیرد
از غم کوچک او
که دلش را شاید
تاب تحمل ها نیست.
سخت تر از همه این است
که من میدانم
در همان پیچ ، دلش میشکند
در حضور یک تصادف با عشق .
نوشته از خانم پریسا - ب در باره جاده
♣ ♣ ♣♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣♣ ♣ ♣ ♣
جاده پنهان بود پشت پیچ ها
و دل من بی خبر از نیش ها
ساده بودم خود به غم میباختم
من جوانی را به دشمن باختم
نوشته برای جاده
از خانم پریسا - ب
دست هامان نرسیده است به هم ... از دل و دیده گرامی تر هم آیا هست؟
- دست ، آری ز دل و دیده گرامی تر : دست!

Your hands delivered me the green stalk of a message
( sohrab sepehri )
دستهايت ، ساقه سبز پيامی را میداد به من
( سهراب سپهری )
♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣
دست هامان نرسیده است به هم...
از دل و دیده گرامی تر هم آیا هست؟
- دست ، آری ز دل و دیده گرامی تر: دست!
زین همه گوهر پیدا و پنهان در تن و جان ، بی گمان دست گرانقدر تر است.
هرچه حاصل کنی از دنیا دستاورد است!
هرچه اسباب جهان باشد در روی زمین، دست دارد همه را زیر نگین، سلطنت را که شنیده است چنین؟!
شرف دست همین بس که نوشتن با اوست، خوش ترین مایه ی دلبستگی من با اوست.
وه چه نیروی شگفت انگیزی ست ، دستهایی که به هم پیوسته است!
به یقین هر که به هر جای درآید از پای ، دستهایش بسته است!
دست در دست کسی داری اگر ، دانی ، دست، چه سخن ها که بیان می کند از دوست به دوست،
لحظه ای چند که از دست طبیب ، گرمی مهر به پیشانی بیمار رسد، نوشداروی شفابخش تر از داروی
اوست.
دست گنجینه ی مهرو هنر است : خواه بر پرده ی ساز، خواه در گردن دوست، خواه در یاری نابینایی،
خواه در ساختن فردایی...
آنچه آتش به دلم می زند هر دم، سرنوشت بشر است.
داده با تلخی غم های دگر، دست به هم!
بار این درد و دریغ است که ما،
تیرهامان به هدف نیک رسیده است ولی ، دست هامان نرسیده است به هم...!
از "فریدون مشیری" از طرف صدف
♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣
در هر خط دستانت
جای پای روزگار مانده است
دستهایت که هستی تو در آن موج میزند
دستهایت که کتابچه خاطرات توست
دستهایت که نگین عقیقش
پیوند به اصالت است
دستهایت
دستهای مهربان تو
که جون آینه زندگی است
دستهایت را
بیشتر از همیشه دوست میدارم
و جقدر دلم میخواست
که دستهایت
در دستهای کوچک من گرم میشدند
از پریسا ـ ب ( شاعره ) در باره عکس
♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣
میکنم بر دست این انگشتران
تا فروشم چند تایی بهر نان
کاش دستانم جوانتر میشدند
تا خریداران فراوان میشدند
بی کسم بی خانه و کاشانه ام
بی نصیب آواره و آزرده ام
آی ای آزادگان پر توان
بر من مسکین نبودید مهربان
میکشم هر لحطه یک آهی بلند
دارد این دل داستانهایی ز بند
من کشیدم دردها از دوستان
من که خود بودم زمانی دل ستان
دردها را من چه آسان یافتم
ناخرد بودم که دل میباختم
من پشیمانم پشیمانی چه سود
روزهایم رفت و شد عمرم چو دود
نوشته برای فروشنده انگشتر
از خانم پریسا -ب
-------------------------------------------------------------------------------
تصویر از دست فروشی است که در کنار خیابان جهت ارائه کالایش ( انگشترها ) از انگشتان دستش به عنوان ویترین و گالری استفاده کرده است .

About sunset amid the tired presence of objects
an expecting eye watching the volume of time
( sohrab Sepehri )
دم غروب ، ميان حضور خسته اشيا
نگاه منتظري حجم وقت را مي ديد.
(سهراب سپهری )
♣ ♣ ♣♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣♣ ♣ ♣ ♣
دل غروب از ابرهای بیمار آسمان
چرکین نشسته است
نگاه کن خورشید
چگونه فاش میکند
سیاهی زمین را در ابر
نگاه کن
چگونه زمینیان بی ایمان
ترسیم کرده اند سیاه را
در سرنوشت ابرهای سپید ناز
نگاه کن
از ورای این ابرها بی هویت
آسمان و خورشید را
زیبا تر از خیال و ترسیم آدمی
نگاه کن
که زشت کاری من و تو
بر زمین و آسمان
در کنار زیبایی ها تحقیر میشود
و من چنین است که ایمان میاورم
به زیباترین زیبایان
به او که عشق را به من می بخشد
تا از دریچه کوچک قلبم
یک پنجره به عالم هستی
بروی تمامیت زیبایی ها
و هستی عالم گشوده شود
نگاه کن
چگونه غروب با سپیده دمان
در رقابت است
چه لذتی است وقتی غروب را مینگرم
و با شوق دلبریش عاشقانه به رویا میروم
شعری از پریسا ـ ب ( شاعره ) در باره عکس
------------------------------------------------------------------------------
این تصویر هنگام بازگشت از تبریز به تهران در سال ۱۳۷۶ از داخل قطار گرفته شده است .
کوچه (۳)
از مجموعه کوچه های کاشان

در كوچه ما آوازي نيست.
شب ، گلدان پنجره ما را ربوده است
( سهراب سپهری )
♣ ♣ ♣♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣♣ ♣ ♣ ♣
کوچه باریک
راه تاریک
زندگی اما
باریک
تاریک
راه باید رفت !
شعر از نازلی حقانی پرست
♣ ♣ ♣♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣♣ ♣ ♣ ♣
کوچه مثل دل من زندان است
سبز نیست بیمار است
گاه هم رهگذری میگذرد
کوچه تنها و غمین مینگرد
هیچ پیوندی نیست
شوق فردایی نیست
کوچه تنها
پشت دیوار بلند
میداند
که عبور من و تو کوتاه است
و زمان کوتاه است
کوچه میماند و تنهایی او
کوچه میماند و تنهایی او
شعری از پریسا ـ ب ( شاعره ) در باره عکس
من خودم می دانم
حوض نقاشی من بی ماهی است

تقدیم به نازلی حقانی پرست برای بازگشت و نگارش مجدد در وبلاگ زیبایش
و لیلا آذر زاد که بنده را به نگارش شعر دعوت کرده بودند ( عکس به جای شعر )
و پریسا . ب ( شاعره ) برای ارسال شعر های لطیفش
♣ ♣ ♣♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣♣ ♣ ♣ ♣
توی این حوض قشنگ
همه خاطرات من
پیش ماهی ها بودند
وقت بازی تو حیاط
خیره بودم
به ماهی ها
عکس خورشید عکس ماه
سایه های آدمها
دویدن تو حوض آب
بوسه دادن به حباب
همین تکرار میشد
هر روز و شب
ماهی های خوب من
چه بی آزار بودن
ساکت و رام بودن
توی این حوض قشنگ
شاید زندونی بودن
شعری از خانم پریسا . ب (شاعره ) در باره عکس
♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣
رفته بودم لب حوض
تا ببینم شاید
عکس تنهایی خود را در آب
آب در حوض نبود.
ماهیان می گفتند:
هیچ تقصیر درختان نیست
ظهر دم کرده تابستان بود
پسر روشن آب
دم پاشویه نشست
و عقاب خورشید
آمد او را به هوا برد که برد.
به درک راه نبردیم به اکسیژن آب.
برق از پولک ما رفت که رفت.
ولی آن نور درشت
عکس آن میخک قرمز در آب
که هر وقت باد می آمد
دل او
پشت چین های تغافل میزد
چشم ما بود.
روزنی بود به اقرار بهشت.
تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی
همت کن
و بگو
ماهیان
حوضشان بی آب است.
باد می رفت به سر وقت چنار
من به سر وقت خدا می رفتم.
شعر از سهراب سپهری از طرف سیمین
کوچه
از مجموعه کوچه های کاشان

بی تو مهتاب شبی باز از آن كوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
سال نو مبارک و امیدوارم كوچه خاطرات خوبتان مكرر شود . . .
چون آب ♣ ♣ ♣♣ ♣ ♣ ♣

هيچ چيز در اين جهان
چون آب ، نرم و انعطاف پذير نيست .
با اين حال براي حل كردن آنچه سخت است
چيز ديگري ياراي مقابله با آب را ندارد .
نرمي بر سختي غلبه مي كند
و لطافت بر خشونت .
" لائوتسه "

دو برداشت از یک عکس
سایه
در کوچه باغ های کاشان
خشک باد می گریخت
از آغوش آن کویر.
و در کوچه باغها
با گرمیش لبان خشک شده ام را نوازش میکرد
چند فرسخ دورتر
درکوچه های شهر
زیر هزاران انبوه سیم
سایه بود ...
و میشد روز را در سایه ها
در زیر سیم ها قدم زد
انگار که شهردار فراموش کرده بود
جایی برای قدم زدن ما لازم است
جایی پراز درخت
جایی خنک مانند بازار شهر
که سقفش مرا بیاد اجداد هایمان میبرد
که چه مهربان... سقفی گذاشتند
جایی برای خود را یافتن
جایی برای مردمان خسته از چمپاته زدن در سایه
جایی برای راه رفتن در سایه
جایی قشنگ
که چشم هایمان آزار نیابند
جایی پرا ز سایه با یک فواره آب
جایی برنگ روشن
قرمز ، نارنجی ،....
نه این سیاه چال پر زسیم .
برداشت دو
امید من امروز قد کشیده است
و از این تیر چراغ برق هم بالاتر است
بالا میرود بالاتر
تا به آسمانی روشن
تا به ستاره ای که مال مردم خوب است
میرسد
و ناگهان مثل خاطرات این دیوار
که درحقارت این کوچه خاکی گم میشوند
فراموش میشود .
در کوچه های اندوه خاطرات من
در کوچه های پر شده از فریاد
و مرده هایی که به سو کشیده میشدند
جایی برای تکیه کردن روحم نیست .
حس میکنم هزار بار در جنگ مرده ام
من که ازدوردستها به یک خبر قلاب زندگیم را میکوبیدم
و در تمام لحظه ها صدای گلوله را احساس میکردم
چقدر دلم میخواست میدانستم
آیا کسی در این دنیای راستگویان
برای کودکان زنده در جنگ گریه میکند ؟
اجساس میکنم
که دنیا وارانه میشود
و شاید در این وارانه ها سری است
که امید من قد کشیده است
شعرها از خانم پریسا . ب (شاعره ) در باره عکس
--------------------------------------------------------------------------------------
بعد از این همه سال برای خودم شاید فضای شبه اکسپرسیو نیستی و فریتز لانگ گونه عکس جذاب باشد . ۲۸ اسفند روز تولد صادق هدایت بود ، با توجه به اینکه او هم تحت تاثیر اکسپرسیو نیسم آلمان قرار داشت ، این عکس را به منظور یاد آن نویسنده خاص و یاد آوری روز تولد او در وبلاگ قرار دادم .
نفوذی

آب.............................ی

ثابت ، لرزان ، مواج

این عکس را هم در منطقه کندوان گرفته ام ولی به دلیل اینکه بافت منطقه کندوان در آن جاری نیست و به نوعی متعلق به حغرافیای خاصی به نظر نمی رسد آن را جز مجموعه عکس های منطقه کندوان قرار ندادم .
دو برداشت از یک عکس
برداشت یک
بنگر به کوه و دشت
زیبا تراز بهار
در زیر آفتاب
با این همه سکوت
تکرار میکنند
بی بار مانده اند
بی یار مانده اند
از خاطرات سخت
بیمار مانده اند
باور نمیکنند
حتی بهار را .......
برداشت دو
باد بهار چنان وزید
تا شاخه نو جوان یار
خم شد
بروی شاخه عریان دیگری.
احساس کرد
در آعوش شاخه جان گرفت .
نزدیک شد نزدیک تر
بر تن عریان شاخه ها.
اینسان در آغوش شاخه جا گرفت.
احساس کرد بهار هم
اورا در آغوش خود گرفت.
شعرها از خانم پریسا . ب (شاعره ) در باره عکس
------------------------------------------------------------------------------
قرار نبود این سایت تبدیل به فتو بلاگ صرف شود . سعی می کنم بزودی موارد دیگری را هم در این وبلاگ قرار دهم .
آغوش گشودن ♣ ♣ ♣♣ ♣ ♣ ♣

درخت ها
در آغوش سرد کوه
بی برگ
بی جوانه
بی بار
تا آسمان میروند تا دور دور .
آنان
چو مردگان
عریان ،
خالی
از نشانه های بهار ،
تنها ، و نا امید
میشمارند روز ، روز.
شعری از خانم پریسا . ب (شاعره ) در باره عکس
♣ ♣ ♣♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣ ♣♣ ♣ ♣ ♣
نگاه کن در آغوش سرد کوه
ویرانه گشته ام
نگاه کن
که هستم اما چو هیچ ها
در سزمین پوج کوه ها
افسانه گشته ام
نگاه کن
از یاد برده ام حتی بهار را
حتی صدای بلبلی از راه دور را
در هستی پاییز ادغام گشته ام .
نگاه کن تصویر آواز سرد را
انجا که میتوان شنید حتی سکوت را
در دام سنگ ها بیچاره گشته ام .
نگاه کن
شاید ،
به معنی غربت برسانی
تو هوش را .
اینسان ، به معنی واژه مغلوب گشته ام
شعری از پریسا .ب شاعره خانم در باره عکس
بین ما همیشه فاصله ای هست

از من تا تو
وقتی که چشمان خیست
پشت ویزور یخ می زند
و کسی نیست که این قندیل را
گرم کند
شعری از نازلی حقانی پرست در باره عکس
♣ ♣ ♣ ♣ ♣♣ ♣ ♣ ♣ ♣♣ ♣ ♣ ♣
زندگی سخت و طاقت فرساست
این تماشاگریم جان فرساست
انتطارم همه تا فرداهاست .
پشت فرداهایم
بی چراغی پیداست .
شعرها از پریسا .ب شاعره خانم
-------------------------------------------------------
به مناسبت بارش برف شدید دیشب و بچه های که امروز در خیابان دیدم تصمیم گرفتم این عکس را که سا لها پیش از پسر بچه ای گرفته ام در وبلاگ قرار دهم .

یک پنجره
| شاید بشود پیوند کنیم
|
در دل این کوه سنگی
| نگاه کن می شود هر جا پنجره زد سخت نیست باور آنکه دردل سنگ هم گل بروید اما شاید کسی باشد که پنجره باز را کنار گل سرخ نخواهد مبادا پنجره بسته شود و گل سرخ دلش بگیرد... ( شعری از مرضیه در باره عکس ) |
شبانه (۱)
وقتی برای شنیدن نیست
زمستان پاییز را بلعیده است
بیا پیش از انکه بهار
کابوس درخت را بارور کند
به بلند ترین شاخه زیتون دلمان را دخیل بندیم
شاید که هیاهوی باد میان خلوتی برگ های نبوده اش
ناقوس بودن بنوازد
شاید که این بار
پیش از انکه فصل ها ورق خورند
و سهم من از تو کفش های مانده لنگه به لنگه بر پاشنه در باشد
مسافر یک جاده شویم
شاید که این بار دیگر دیر نشود
ساعتی که با بودنمان کوک می شود...
و اما در باره
روستای کندوان
كندوان يكي از سه روستای صخرهای جهان است . دو روستای دیگر در آمریکا و ترکیه واقع شده اند و این در حالی است كه ديگر کسی در داكوتا آمريكا و كاپادوكيه تركيه زندگی نمی كند . معماری روستای كندوان و جاری بودن زندگي مردم در قالب بافت قديمی آن يك استثنا در دنيا به حساب میآيد . كندوان که در استان آذربایجان شرقی واقع شده ، روستايی است بنا شده در دل صخرهها و سازه اين دهكده را سنگها تشكيل میدهند . خانهها هرمی شكل هستند و برای دامها نيز حفرههايي در دل سنگها بنا شده است .
پرفسور «ديويد رول» باستانشناس مشهور انگليسی در سفر به ايران و كشف نخستين مسير پستی دنيا ، قدمت كندوان در اين مسير را يكی از استنادات خود براي نظريه فرود آدم ‘‘يكجانشينی بشر غار نشين و زندگي اجتماعی انسانها‘‘ قرار داده است .
تاکنون سه عکس از این منطقه را در وبلاگ قرار دادم . سعی میکنم در آینده نیز عکسهای دیگری را که در این منطقه ثبت کرده ام در وبلاگ قرار دهم .
عکس های مرتبط : عکس شماره یک عکس شماره دو


باز هم چادر زیبا به تن کرده و خود میپوشد
ساده مثل باور من
ساده مثل آینه
ساده و معصوم
مینگرد
کوچه هایی که پر از خاطره اند ........
( شعری از خانم پریسا . ب در باره عکس )
میان حجم سنگ ها

(نام عکس از شعر خانم حقانی پرست انتخاب شده است )
برداشت شما از این عکس چیست ؟
♫♫♫♫♫♫♫♫♫♫♫♫♫♫♫♫
میان حجم سنگ ها
آن روز که تاش قلم تیره بود
سبز ایستادی
به کدامین باور اما
خیره به بی ابری اسمانی؟
(شعری از نازلی حقانی پرست در توصیف عکس بالا)
♫♫♫♫♫♫♫♫♫♫♫♫♫♫♫♫
تک درختی پشت سنگ ها
سر بر آورده بسوی خورشید
میبالد به لطافت
به هستی و زیبایی خویش
سنگ زیبا اما ساکت و سرد به خود میگوید
سالها میمانم
من چنین ساکت و سرد
با غروری که درخت آنرا نتواند دریافت
باد خم میکند هرشاخه او
ابرها میگریند برگها میریزند
اما من
گرچه غمگین و دلسردم از رنج درخت
آسمان مینگرم
باد را مینگرم عاجزانه دورمن میچرخد
اما پشت من خم نشود
من ، چنیین پیر و کهن
از دیدن زیبا ی چنین سبز درخت خوشحالم
من و او آسمان را تا زمین زیبا کردیم
و در این زیبایی زندگانی کردیم
زندگی خواهیم کرد
پ-ب
شعری از خانم پریسا . ب در باره عکس

زمان برگزاری نمایشگاه چهارمین جشنواره عکس رشد شهریور ماه ۱۳۸۶
روزهای بازدید : ۵ تا ۱۹ شهریور
ساعت بازدید : ۱۰ تا ۱۹
مکان : میدان فلسطین ـ خیابان طالقانی ـ خیابان شهید برادران مظفر ـ موسسه فرهنگی هنری صبا
میز گرد کاربرد عکس در آموزش
با حضور کارشناسان تعلیم و تربیت و عکاسی
زمان : ۱۹ شهریور ساعت ۱۴
مکان : موسسه فرهنگی هنری صبا