مشكل و مسئله اي به نام دانشگاه هاي ( مراكز ) علمي و كاربردي

مشكل و مسئله اي به نام دانشگاه هاي ( مراكز ) علمي و كاربردي
يكي از مشكلات بنيادين اين دانشگاه ها سطح نامناسب سواد علمي استادان، عدم آشنايي آنها با روش ها و فنون تدريس و روانشناسي تربيتي است كه جزء فاكتورهاي اصلي جهت فرآيند يادهي و يادگيري هستند.
به طور خلاصه به مواردي از اين مشكلات اشاره مي كنم تا در فرصتي مناسب با نگارش مقاله يا متني كاملتر اين معضل مهم را با يكديگر بررسي و مطالعه كنيم.
« عدم آشنايي با طراحي سوال و چگونگي ارزشيابي از يادگيري فراگيران »
فرآيند طراحي سوال و ارزشيابي روندي علمي است كه مانند بقيه مسائل علمي نياز به آشنايي با اين فرآيند دارد و برخورد عوامانه با آن شامل نمونه هاي ارزشيابي است كه در بسياري از مدارس و دانشگاه هاي ما به عنوان طرح سوال و ارزشيابي انجام مي شود. ارزيابي و طرح سوالاتي كه بيش از آنكه فراگيران و دانشجويان را ارزيابي كند استاد و طراح سوال را مورد ارزيابي قرار مي دهد.
« عدم آشنايي با روش ها و فنون تدريس »
روش ها و فنون تدريس نيز فرآيندي علمي است كه اجراي آنها نيز نياز به آشنايي با اين روش ها و فنون دارد. فنوني كه از روش هاي سنتي و قدیمی تر انتقال اطلاعات آغاز و روش هاي جديدتر يادگيري تعاملي، اكتشافي، بارش مغزی، شناختی، فرا شناختی، بیان فکر، تفکرانتقادی، کاوشگری، يادگيري گروهي، ساخت دانش، ساخت معنا، ... را در بر مي گيرد. اما به دليل عدم آشنايي اكثر قريب به اتفاق اساتيد محترم با اين فنون به جاي روند ياددهي و يادگيري، روند تخريب ياددهي و يادگيري به اجرا در مي آيد.
« سطح نامناسب علمي ( در تعارض با مباحث برنامه ريزي درسي، سنجش ، يادگيري و روانشناسي تعليم و تربيت ) »
معمولا اساتيد محترم اطلاعات به روز علمي ندارند و در صورت وجود اطلاعات قبلي، اين اطلاعات نيز درسطح دانش است. ( از استثناها گذر كرديم و بحث در باره اكثريت اساتيد محترم است.) در نتيجه حتي اگر قصد اجراي روش غير تعاملي انتقال اطلاعات را هم داشته باشند با دانشجوياني كه از اين سطح فراتر رفته باشند با مشكل برخورد مي كنند چون در حيطه هاي بعدي دانشجو وارد حيطه فهم و ادراك شده و مطالب را تجزيه و تحليل و ارزشيابي مي كند اما استادي كه در سطح اول باقي مانده است از دانشجو مي خواهد وارد سطوح بعدي يادگيري نشود و طوطي وار هر آنچه را او مي گويد تكرار كند در نتيجه در اين سيستم آموزشي هر چه دانشجو به سمت نخبه شدن و نخبگي حركت كند توسط استاد دعوت مي شود به سطوح پايين تر يادگيري برگردد و هر چه را استاد و كتاب مي گويد تكرار كند ( نخبه كشي ) و عامل كنترل و جلوگيري از حركت به سمت سطوح بالاتر يادگيري توسط استاد، نمره اي است كه براي ارزشيابي در نظر گرفته شده است. در اينجا نمره و ارزشيابي تبديل به ضد خود مي شود.
اساتيدي كه خود به موضوعات مورد تدريس شان تسلط ندارند و مفاهيم آنها را درك نكرده اند و حتي تاكنون براي خودشان در ارتباط با اين مباحث سوالي پيش نيامده است و هنوز قادر به تجزيه و تحليل متن نيستند حتي اگر فقط قصد انتقال اطلاعات را هم داشته باشند موفق نخواهند شد.
هنوز اين تصور عاميانه در ميان استادان وجود دارد كه اگر سطح نمرات يك كلاس پايين باشد مقصر فقط دانشجويان يا دانش آموزان هستند و ارتباط تعاملي و دو طرفه وجود خارجي ندارد. يكي از افتخارات بعضي از استادن در اين خلاصه مي شود كه مثلا امتحان گرفته اند و تمام دانشجويان نمره زير ده گرفته اند در نتيجه سطح علمي استاد محترم بسيار بالا بوده است. ممكن است اين حرف در محيط هاي عاميانه خريدار داشته باشد اما به نظر مي رسد در محيط هاي علمي خريداري نداشته باشد. ( ظاهرا محيط هاي علمي و مراكز علمي و كاربردي ما هم اينقدر عاميانه هست كه اشكلاتي كه تا اينجا مطرح كرده ايم خريدار داشته باشد )
آموزش و يادگيري يك فرآيند است و به تنهايي در سواد استاد خلاصه نمی شود در نتيجه به فرض اينكه استاد در سطوح بالاي دانش باشد اما نمرات ارزشیابی کلاس پایین باشد این سوال پیش نمی آید كه پس این استاد محترم در سر کلاس چه کار می کرده است؟
« رفتار با فراگيران »
معمولا فردي كه در كودكي در فضاي نامناسبي رشد كرده باشد آن فضا را در بزرگسالي به همراه خود مي آورد. اگر در كودكي براي تربيت، تغيير رفتار و يادگيري فرد با خشونت با او رفتار شده باشد معمولا او همين رفتار را در بزرگسالي و وقتي در آينده در موقعيت هاي اجتماعي و شغلي كوچك و بزرگي قرار گيرد از خود نشان مي دهد و اگر با مهرباني، عشق و محبت بزرگ شده باشد معمولا در آينده نيز در ارتباط با ديگران به همين گونه رفتار مي كند، اگر در خانه هميشه مورد تحقير و توهين قرار گرفته باشد در آينده به نظر مي رسد با ديگران نيز همين گونه رفتار خواهد كرد. اگر در خانه فقط يك نفر صحبت كرده و به نظر ديگران اهميت داده نشده باشد و چالش و بحثي وجود نداشته باشد او در آينده به ديگران اجازه بحث و چالش نخواهد داد و هميشه در حال تك گويي و منولوگ گويي خواهد بود .... حال اگر اين فرد وظيفه ياددهي و يادگيري گروه و عده اي را به عهده بگيرد و اين مشكلات را با خودش حل نكرده باشد در موقعيت يادگيري و ياد دهي نيز به همين گونه رفتار خواهد كرد. مشاهده شده است كه گروهي از استادان نيز به همين گونه رفتار مي كنند.
فردي كه در كودكي هميشه در مورد كارهايش مورد شماتت و در خانواده مورد تحقير و توهين قرار گرفته است و حتي بدتر اگر در مورد كارهاي مثبتش نيز با او بد رفتاري شده باشد به احتمال زياد همين رفتار را در محيط هاي آموزشي و سر كلاس درس با فراگيران در پيش خواهد گرفت و پي در پي در حال مسخره كردن و دست انداختن فراگيران خواهد بود. مشاهده شده است استادي ( در مراكز علمي كاربردي كه طيفي از دانشجويان 18 تا بالاي 60 سال را در بر مي گيرد ) به دليل انجام ندادن يا ارائه كار و تكليف نامناسب توسط دانشجويان، يكي يكي آنها را به پاي تخته فرا خوانده و آنها را مورد تحقير و توهين قرار داده است و هنگامي كه بعضي از دانشجويان به دليل شرم سر خود را به پايين انداخته اند از آنها خواسته شده سر خود را بالا نگه دارند و مستقيما به چشم استاد و بقيه دانشجويان نگاه كرده و بگويند كه دروغ مي گويند. به نظر مي رسد استاد مربوطه در حال بازسازي هر آن چيزي است كه براي او در كودكي اتفاق افتاده است، وقتي والدين اقتدارگرا، كودك را تحت فشار قرار دهند و از كودك بخواهند در جلوي آنها بايستد و در چشمانشان نگاه كند و بگويد كه اشتباه كرده است و كودك را وادار كنند كه به اشتباه خود اعتراف كند و حتي اگر كار اشتباهي نكرده است باز وادار به عذر خواهي شود، احتمالا او اين فرآيند را در بزرگسالي تكرار خواهد كرد. حالا او استاد است و در سر كلاس درس ناخودآگاهش به او فرمان مي دهد و از دانشجويان مي خواهد نقش كودكي او را بازي كنند و خود، نقش والدين را بازي مي كند و همان فرآيند را تكرار مي كند. و اگر دانشجويي در مقابل او مقاومت كرده و تن به بازي ناخودآگاه او ندهد او آشفته مي شود و رو به پرخاشگري مي آورد و توقع دارد همانگونه كه او تسيلم رفتار اشتباه والدينش شده است دانشجوي مقابلش نيز همين كار را بكند و توقع دارد اين سيكل معيوب تا آخر دنيا ادامه پيدا كند.
براي تعديل روش انتقال اطلاعات مي توان با سوال در سر كلا س درس و بحث و مناظره به روش يادگيري مناسب تري دست يافت، اما به شرطي كه قصد از سوال از دانشجويان ايجاد فرآيند يادگيري باشد. استادي كه فقط از دانشجويان سوال مي پرسد تا به آنها نشان دهد كه اشتباه مي گويند و با اين قصد وارد كلاس شده باشد حتي اگر سوال ها و جواب هاي اشتباه او را هم درست پاسخ بدهند اصلا متوجه اين موضوع نمي شود. او فقط آمده است تا از نفر به نفر سوال كند و با لحن مسخره كننده و كشيده اي بگويد: نههههههههه و دوباره نهههههههه و نهههههههههههه و ...... و تمام « نه هایي » که در دوران کودکی و در خانواده شنیده است در حال باز سازی است و بازسازی شرایطی که در آن تمام سوال ها و پاسخ های او خاموش شده است و به دنبال آن خاموش کردن سوال و پاسخ در فراگیران.
اگر توصيه شده براي يادگيري، شرايط سوال و جواب در كلاس اجرا شود، منظور شركت فعال فراگير در يادگيري است، نه پشيمان كردن او از بحث و صحبت در سر كلاس درس . حتي توصيه شده اگر فراگير اشتباه جواب مي دهد به طور مستقيم اشاره نشود كه اشتباه جواب مي دهد و حتي اين موضوع مد نظر قرار داده شود كه ممكن است فراگير دارد با شيوه خلاقانه و راه جديدي به جواب سوال نزديك مي شود. اما وقتي هدف از سوال و جواب حال گيري و نشاندن فراگيران در سر جاي خود باشد ، سوال و جواب كه به نظر مي رسد به عنوان يك ارزش آموزشي توصيه شده است ، به ضد خود تبديل مي شود و استاد محترم موفق مي شود آن را به ضد خود و ضد ارزش تبديل كند و از نظر روحي و رواني شرايطي را فراهم كند كه همه از سوال كردن واهمه داشته و ساكت نظارگر قدرت نمايي استاد محترم باشند، البته استاد حربه نمره را هم براي سكوت و انفعال و عدم تعامل كلاس در اختيار دارد و با مسخره كردن و حربه نمره و قدرت نمايي به هدف مورد نظرش مي رسد. و به همه يادآوري مي كند هدف تدريس، ارزشيابي و نمره قبل از آنكه ايجاد و اندازه گيري يادگيري باشد وسيله اي است جهت كنترل و حكمراني در سر كلاس درس.
بسياري مواقع استاداني كه از دانش كافي برخوردار نيستند و يا در مقابل دانشجوياني كه از نظر علمي و تجزيه تحليل در سطوح بالاتر دانش هستند قرار مي گيرند، براي ايجاد جو اقتدار و عدم پرسشگري دانشجويان در باره مواد درسي به روشهاي عدم توجه و منزوي كردن و در بسياري از موارد توهين و تحقير فرد روي مي آورند تا دانشجوي پرسشگر را خاموش كنند.
« مديريت و كادر آموزشي غير آموزشي »
به نظر مي رسد يكي از فاكتورهايي كه اجازه نمي دهد اين مشكلات تصحيح و يا شنيده و درك يا اقدامي جهت اصلاح آنها انجام شود مديريت و كادر غير متخصص اين مراكز در زمينه هاي برنامه درسي و برنامه ريزي آموزشي است. معمولا كادر مديريت و آموزشي اين مراكز فارغ التحصيل رشته هاي برنامه ريزي درسي و آموزشي نيستند يا در رشته هايي مانند مديريت آموزشي، تكنولوژي آموزشي، روانشناسي تربيتي و يا سنجش و اندازاگيري تحصيل نكرده اند يا در طول كار خود احساس و نيازي به اينكه اين مباحث را به صورت خود آموز بياموزند نكرده اند. در نتيجه اگر با آنها در باره اين مسائل بحث و گفتگويي هم بوجود بيايد اصلا متوجه نمي شوند در باره چه چيزي با آنها گفتگو مي شود. ظاهرا مثل بقيه رشته هاي تخصصي، دانش آموختگان رشته هاي برنامه درسي و برنامه ريزي آموزشي و رشته هاي مرتبط با آنها به جاي اينكه در سر مكان ها و موقعييت هاي مرتبط با كارشان باشند، دارند كنار خيابانها پارك باني مي كنند.
« پس از نگارش »
- متن زير تحليلي است كه طیفی از استادن محترم را در برمی گیرد و شامل بسیاری از اساتید نمی شود هر چند عدم آشنایی با روش ها و فنون تدریس و عدم اجرای فرآیند علمی طراحی و ارزشیابی از فراگیران، تقریبا اپیدمی و فراگیر است.
- شاید خواننده متن احساس کند این روند به نظرش آشنا است و در طول زندگی خود با موارد مشابه آن روبرو شده است همچنین به نظرمی رسد شکل آموزشی ما هم كم و زياد در همه جا و در بقيه دانشگاهها نيز همين شكل را دارد به دليل اينكه بافت آموزشي ما شبيه بافت پارچه است و همه جاي آن تقريبا بافت يكساني دارد اگر روي مراكز علمي و كاربردي زوم مي شود به دليل آن است كه اين مراكز شبيه زدگي ها و گره خوردگي هاي روي بافت پارچه هستند و بيشتر خود را نشان مي دهند.
نگارش: احسان صباغي
تیر ماه ۱۳۹۲
================================================
مطلب مرتبط:
چگونگی تکثیر یک کتک زن ( بحثی در باره تنبیه بدنی دانش آموزان )
اهل كاشانم